من فقط 9 ماه مطب شخصی داشتم. یک شب یک خانمی آمد که فرزندش بهشدت تب داشت، من او را ویزیت کردم و رفتند. همان شب قرار بود با همسرم به سینما برویم. من تمام مدت فکرم درگیر بود که آیا کار درستی است که من از مریض 10 تومان ویزیت بگیرم و بعد 6 تومان بلیط سینما بخرم. شاید این طرز فکر و نگرش غیرطبیعی باشد و در زندگی اجتماعی خیلی کاربرد نداشته باشد ولی خوب من همیشه این نگاه را داشتم.
سرمقاله روزنامه سپید 07 بهمن 1394به قلم استاد علیرضا یلدا
متـاسـفانـه در بـرخـی زمینهها من نمیتوانم از جامعه پزشکی حمایت کنم. ما در زمینه اخلاق پزشکی مشکلات زیادی داریم، قانون داریم ولی الزامی به رعایت قانون نداریم. برای همین افرادی هستند که به خود اجازه تخطی و خطا میدهند. در یک کشور اروپایی وقتی یک راننده 3 مرتبه خطا کند گواهینامه او ضبط میشود و قانون با چنان شدتی با وی برخورد میکند که کسی جرات خطا ندارد ولی در ایران هیچوقت قانون با جدیت اجرا نمیشود. این وضعیت در مورد جامعه پزشکان نیز صدق میکند. ما قانون داریم ولی چیزی که ما را از یک کشور اروپایی متمایز میکند، اجرای درست، صحیح و قاطع قانون است. باید در این مورد فرهنگسازی کرد.
من همیشه به دانشجویانم این را میگویم که شیطان در کمین است و تلاش میکند سر انسان کلاه بگذارد. وقتی میخواهید یک بیماری را تشخیص دهید، سعی کنید شیطان را از خود دور کنید. با تعصب به مریض نگاه نکنید. به کتاب مراجعه کنید، مشورت کنید و جلوی وسوسه شیطان را بگیرید.
منظور من از شیطان کلیتی از افکار غلط، باورها و تعصبات است، نه اینکه حتماً یک موجود خاصی باشد. وقتی بیمار را به شکل کیف پول ببینید، یعنی اسیر همین افکار شیطانی شدید. ما نمیخواهیم معامله کنیم. باید روی این نوع نگاه کارکنیم. متاسفانه این نوع نگاه معاملهگر در بسیاری از ابعاد زندگی ما رسوخ کرده است.
من در تمام 60 سال زندگی حرفهای خود هیچوقت بیمارستان یا مطب شخصی نداشتم. به همین دلیل که دوست نداشتم رابطه مالی بین من و بیمارم به وجود بیاید. حتی بیمارستان خصوصی هم نمیرفتم و اگر شرایط خاصی پیش میآمد و میرفتم سعی میکردم حق ویزیت کمتری بگیرم.
من فقط 9 ماه مطب شخصی داشتم. یک شب یک خانمی آمد که فرزندش بهشدت تب داشت، من او را ویزیت کردم و رفتند. همان شب قرار بود با همسرم به سینما برویم. من تمام مدت فکرم درگیر بود که آیا کار درستی است که من از مریض 10 تومان ویزیت بگیرم و بعد 6 تومان بلیط سینما بخرم. شاید این طرز فکر و نگرش غیرطبیعی باشد و در زندگی اجتماعی خیلی کاربرد نداشته باشد ولی خوب من همیشه این نگاه را داشتم.
هنوزهم بعد از مدتها حرف پدرم را خوب به یاد دارم و ایمان دارم که هنوز طبابت صحیح در جامعه ما کار سختی است. من اگر بخواهم تجربه 85 سال زندگیام را در یک جمله خلاصه کنم، میگویم باید شاد بود و لازمه شاد بودن محبت کردن است. محبت کردن هزینهای ندارد ولی تاثیر عمیقی دارد. معنویت انسانها را به هم نزدیک و مادیات از هم جدا میکند. با پول نمیتوان محبت و شادی را خرید. پس بیدریغ محبت کنید. چه اشکالی دارد یک دکتر با یک لبخند و یک روی گشاده و مهربان به بیمارانش محبت کند. اینها هیچ هزینهای ندارد و با هیچ پولی هم قابل خرید و فروش نیست، ولی تاثیری که در رابطه بیمار و دکتر دارد بینظیر است. هیچوقت فراموش نکنید دشمن اصلی محبت کردن توقع داشتن است. پس بیتوقع و چشمداشت محبت کنید. انتظاری از دنیا و مردم نداشته باشید. دنیا در معنی لغوی هم یعنی پست، پس به این چیز بیارزش خیلی دلبسته نشوید. معنویت و احترام را به خاطر نفس خودشان رعایت کنید و محترم بدانید، نه اینکه به دنبال تایید مردم باشید.