همدلی یا همدردی با بیمار از جمله مسائلی است که همواره در مورد آن صحبت خواهد شد. اصل موضوع همدردی و یا همدلی بسیار با اهمیت است و در تمامی روابط ما کاربردی میباشد ولی این موضوع در حیطه درمان از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار خواهد بود. بنابراین در این مقاله سعی میکنیم تا ابتدا تعاریفی کاربردی از این دو موضوع ارائه دهیم و بعد از آن نیز به بررسی هر دو مورد بپردازیم و در نهایت بین همدلی یا همدردی با بیمار گزینه مناسب را انتخاب نماییم.
همدلی یا همدردی با بیمار از جمله مسائلی است که همواره در مورد آن صحبت خواهد شد. اصل موضوع همدردی و یا همدلی بسیار با اهمیت است و در تمامی روابط ما کاربردی میباشد ولی این موضوع در حیطه درمان از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار خواهد بود. بنابراین در این مقاله سعی میکنیم تا ابتدا تعاریفی کاربردی از این دو موضوع ارائه دهیم و بعد از آن نیز به بررسی هر دو مورد بپردازیم و در نهایت بین همدلی یا همدردی با بیمار گزینه مناسب را انتخاب نماییم.
اصل همدلی(empathy)
همدلی با این که تعاریف زیادی برای آن وجود دارد(چه در منابع داخلی و چه در منابع خارجی)اگر بخواهیم به صورت کاربردی تعریف کنیم باید بگوییم که
همدلی یعنی اینکه در پایان گفت و گو با مخاطب(بیمار)،او احساس کند که ما درک مناسبی را از شرایط وی داشته ایم.
اگر بتوانیم همین تعریف ساده را در تمامی گفت وگوهایی که داریم رعایت نماییم مطمئنا روابط بسیار موثرتری را شکل خواهیم داد. دقت نمایید که این تعریف جهت تفهیم بهتر مطلب بیان شد و از نظر روانشناسی بیان نگردید.
اصل همدردی(sympathy)
همدردی یعنی که
یعنی بدون درک درست از موقعیت و شرایط طرف مقابل اقدام به کمک نماییم.
به عنوان مثال یک فردی را تصور کنید که در حال غرق شدن است و دو شخص دیگر این صحنه را می بینند و هر دو نفر آنها میخواهند به وی کمک نماییند. نفر اول بدون آنکه شنا بلد باشد خود را در آب میاندازد و تلاش می کند تا به هر صورتی که هست وی را نجات دهد. نفر دوم در زمان رویارویی با این صحنه به دنبال یک چوب و یا طناب میرود تا بتواند وی را نجات دهد. در این مثال نفر اول همدردی صورت داده و نفر دوم همدلی کرده است. به این خاطر که شخص اول خودش را در شرایط مخاطب قرار داده است و تلاش کرده تا شرایطی مانند او داشته باشد و کمک خود را اینگونه انجام داده است. ولی شخصی دوم که همدلی کرده ابتدا شرایط وی را به خوبی درک کرده و بعد از آن تصمیم گرفته تا تلاشی منطقی صورت دهد.
همدلی یا همدردی با بیمار ؟
شاید پاسخ به این سوال ساده باشد و شما عزیزان همدلی را ترجیح میدهید ولی در صورتی که هنوز ابهامی در خصوص همدردی و یا همدلی دارید پیشنهاد میکنم به دو داستان زیر توجه کنید. پزشکی را تصور کنید که متخصص انکولوژی است و بیشتر اوقات با بیماران سرطانی در ارتباط است. این پزشک در صورتی که تمایل داشته باشد با تمامی بیماران خود همدردری کند و خود را در شرایط آنها قرار دهد مطمئنا هیچ گونه انگیزه و انرژی برای وی باقی نخواهد ماند. این موضوع در درجه اول به ضرر خود پزشک تمامی خواهد شد و وی را ناامید و افسرده خواهد نمود. و موضوع مهم دیگر بیماران هستند مطمئنا بیمارانی که در شرایط سختی به سر میبرند به انگیزه و امید از سوی هر کسی مخصوصا پزشک خود نیاز دارند. زمانی که پزشک با بیماران همدردی کند مسلما انرژی برای وی باقی نخواهد ماند تا بتواند به دیگر بیماران این انرژی را منتقل نماید. پس منطقیترین حالت این خواهد بود که شرایط بیماران را با استفاده از اصول همدلی درک نماییم و پس از آن به صورت کاملا منطقی با این بیماران برخورد کنیم.
همدلی یا همدردی با بیمار در بخش روانپزشکی
در بخش روانپزشکی من به همراه دیگر دانشجویان در اتاق معاینه به همراه استاد مشغول بحث در مورد بیماران مختلف بودیم تا اینکه استاد از یکی از پرستاران بخش خواهش کرد تا یکی از بیماران را به اتاق راهنمایی کند. بیمار دچار بیماری دوقطبی بود و در زمانهای مختلف به صورت کاملا غیر عالی بسیار خوشحال و یا بسیار غمگین میشد. بیمار وارد اتاق شد و به صورت بسیار صمیمی با دانشجویان سلام و احوال پرسی کرد. بعد از یک مدتی که با خوشحالی مشغول صحبت بود یک دفعه بدون شروع کردن به گریه کردن. خب در این شرایط یکی از بچههای گروه بغض کرد و نزدیک بود که همراه با بیمار گریه کند ولی فردی که با بیمار مصاحبه میکرد جعبه دستمال کاغذی را نزد بیمار آورد تا بیمار اشکهای خود را پاک کند. در این مثال دانشجویی که بغض کرده بود خود را در شرایط بیمار قرار داد و با وی همدردی کرد ولی فردی مصاحبه کننده شرایط بیمار را درک کرد و جعبه دستمال کاغذی را در دسترس وی قرار داد. پس تا اینجای کار متوجه شده ایم که بین همدلی یا همدردی با بیمار گزینه مناسب کدام است
چرا همدردی نکنیم؟
در زمان انتقال پیام یک فرمولی وجود دارد که به شرح زیر است
حقایق یا محتوا + احساس = معنای پیام
در واقع تمامی صحبتهای ما از این دو قسمت تشکیل شده است. زمانی که ما با شخص دیگر همدردی میکنیم این موضوع باعث خواهد شد تا بیشترین تمرکز ما به قسمت احساسات جلب شود و به محتوای کلام کمتر دقت داشته باشیم. این در صورتی است که اگر همدلی صورت گیرد به صورت کاملا منطقی قادر خواهیم بود هم به قسمت احساس و هم به قسمت محتوای کلام دقت داشته باشیم.
خب چگونه همدلی کنیم؟
اکنون متوجه شدهایم که همدلی بسیار کاربردیتر از همدردی است و قصد داریم که در گفتوگوهایی که داریم از همدلی استفاده کنیم اما چگونه؟
احساس ترحم نکنیم
یکی از موضوعاتی که خیلی متداول میباشد احساس ترحم ما نسبت به شخص دچار مشکل است. در واقع به محض اینکه مخاطب با ما درد و دل میکند گاهی حس ترحم به ما دست میدهد به عنوان مثال میگوییم:
آخی حیف شما است که در بستر خوابیده اید
ای کاش دیگران قدر شما را بهتر میدانستند
و …
اینگونه جملات نه تنها باعث ارتباطی موثر نخواهد شد بلکه حس بدی را به مخاطب منتقل خواهد کرد. بهترین کار در این مواقع این است که به احساس دیگران احترام بگذاریم.
اگر فردی ناراحت است به جای گفتن”آخی”
جملاتی بگوییم که نشان دهد ما احساس وی را درک کردهایم و برای وی احترام قائل هستیم به عنوان مثال در برخورد با شخصی که از بیماری خود به شدت ناراحت است بگوییم:
آقا/خانم … شما با توجه به طولانی شدن بیماریتان،سختیهای زیادی را تحمل کردید و این کاملا طبیعی است که شما مقداری ناراحت و نگران باشید ولی من به شما قول میدهم که بیماریتان در حال بهبودی است و اگر با همین قدرت درمان خود را ادامه دهید مطمئنا بیماری را شکست خواهید داد.